امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

اِليــــــــــــما

روزهای پر آغوش امیر رضا

1391/8/20 16:34
نویسنده : اِليــــما
457 بازدید
اشتراک گذاری

آغوش یعنی پناهگاه یعنی مامن جایی امن امن امن برای تکیه دادن

تکیه گاه داشتن رها کردن همه چیز به جز آرامش

و این روزهای امیر فندقی من، امیرم پر است از این حس ناب، سرشار از آغوش های مهربانی که بسیار دوستش دارند و بی توجه به همه ی وقایع و اتفاق ها معجزه ی همیشه ام را چون تکه نابی از بهشت به جان می نوشند و لذتش را می برند

این روزها، امیر خیلی ها رادید، خیلی ها امیر را دیدند و من و بابا دلدل به واسطه امیر خیلی جاها رفتیم

قول داده بودم که در تعیین نوع رابطه امیر فندق و آدم ها دخالت نکنم، سهمی از امیر مال دیگران است من مالک سهم خودم از امیر هستم آن هم نه برای همیشه تا زمانی که امیر نیاز داشته باشد و بخواهد

سهم نوه ، برادر زاده ، خواهر زاده ، نوه ی عمو ؛ نوه عمه بودن مال آنهایی که صاحب آنند ، حتی اگر نوع ارتباط را دوست نداشته باشم می گذارم و میروم که شاهد نباشم و گرنه همچنان که امیر الی مامان می خواهد ، شاید خیلی نسبت های دیگر را هم دوست داشته باشد ، قرار نیست به جایش برایش تصمیم بگیرم

امیرم در روز عقد بلک پر شد از حس دایی و زندایی

شمال دختر عمه زا بودن را تجربه کرد و نزدیک های دورتر را دید

پسر خوبی بود، با بودنش به من هم خوش گذشت و خیلی هم بد نبود این حس مهم شدن من به واسطه امیر رضا

بر گشتیم خانه ، همان جایی که بهترین است برای من

زندگی با برنامه ریزی را از سر خواهم گرفت، اندکی دیرتر که این خستگی خواهر زن شدن از شانه هایم بریزد

خواهری می رود ، حسی قریب می گوید تنهاییم با رفتنش مضاعف می شود، مثل رفتن محمود، مثل رفتن علیرضا

رسم روزگار است و اجتناب ناپذیر، تمرین رفتن سخت امیر است که می دانم هر چقدر هم که نخواهم زود می رسد..................من می مانم و وبلاگش و اتاقش و عطر تنش که در لابلای لباس هایش ذخیره خواهم کرد برای زمان بالندگیش، برای آن زمان که در آغوشم جا نخواهد شد و می رود به سوی سرنوشت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)