امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

اِليــــــــــــما

یکی به نام شما ...

بعضي حرف­ها را فقط مي­شود به بعضي­ها گفت برخي­ خواسته­ها را فقط مي­شود از بعضي­ها خواست همان بعضي­ها كه كمند و كمتر و كمتر هم مي­شوند امّـــــــــــــــــــــــا بعضي حرف­ها و برخي خواسته­ها را فقط مي­شود از يكي خواست يكي كه مثل هيچ كس نيست مثل هيچ كس هم نمي ­شود يكي مثلِ شما مثل نه يكي به نام شما همان نامِ هميشگـــــــــــــــي از آن­يكي مي­شود همه چيز خواست مي­شود چشم­ها را بست و آرزوها را بلند بلند فرياد كرد راستي شما كه اين همه خوب و رئوف و مهربانيد شما كه مثلِ‌هيچ كسي نيستيد و هيچ كسي هم مثلِ شما نيست شما كه بر بلندايِ كائناتتان فكر ...
22 دی 1392

فـ قـ ر بـ ا تـ و قـ د م نـ زدن اسـ ت

لطفاً بدونِ هيچ حركتِ جديدي به همين­گونه نشستنت ادامه بده.بگذار دست چپت تكيه­گاه كجي سرت بماند و نگاهت، كج كج برسد به اين همه اشتياق و هراسِ هم­زمانِ نگاهم. هيچ حركتي نكن و اجازه بده  زُل بزنم به تماميتِ خودم كه در وجود تو متبلور شد و با تو به اوجِ دلخواهم رسيد و يك جايي حوالي دلم ماندگار شد. درست همان جايي كه ساكت­ترين و صادق­ترين نقطه­يِ وجودم است. از ديدن خودم در آيينه­ي ِ صافِ چشمانت هميشه مي­ترسم .... اين همه ستيزِ پنهانِ نگاهت از كجا مي­آيد؟ من كه خودم بارها دادِ انصافم را بي­داد كردم و كوبيدم بر فرقِ آسماني كه هر روز پايين و پايين­تر مي­آيد؟ من كه مدام به تو و خودم گفتم كوتا...
15 دی 1392

كوله­ي ِ طوسي- نارنجي راه راه

همين فردا .... نـــــــــــــــــــــه همين فردايِ بعدِ فردا كه يك كَمكَي حالِ دلم به راه مي­آيد و دستانم مي­توانند و دلم مي­خواهد . . . يادم باشد كه بروم سراغِ آن كمدِ بالايِ ديوار؛ كوله­ي ِ طوسي- نارنجي راه راهم را بردارم و يكي يكي انبوهِ اتفاق­هايِ تا نخورده­يِ همه­يِ روزهايِ قبل را ورق بزنم يادم باشد قبلش پسرك را بخوابانم .... خوب تماشايش كنم ، نفس هايش را يكي يكي بشمارم تا به عددِ صد برسد ... سرِ انگشتانم را رها كنم جايِ چالِ خنده اش و تصوِّر كنم با صدا خنديدنش را يادم باشد، عددم به صد كه رسيد، پايِ لاله­يِ گوش چپش  يك بوسِ كوچكِ مادرانه بكارم و صندلي را بگذارم براي پايين آوردنِ ك...
8 دی 1392