امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

اِليــــــــــــما

لامپِ کم مصرف

حکایت لامپ های کم مصرف در نوعِ خودشان هم منحصر است هم جالب همین هایی که عمرشان بلندو مصرفشان کم است،که خیلی دیرتر از معمول به نقطه ی صفر می رسند و دیگر نمی توانند یک باشند همین هایی که آرام آرام و بدون جلبِ توجهت، کم رنگ و خاموش می شوند و تا لامپ های بعدی را جایشان نبندی، تا چیزی برای مقایسه وضع امروزشان با روزهای ِ سرحال بودنشان پیدا نکنی، کم توان شدنشان را نمی بینی، حس نمی کنی درست مثل آدم های اطرافمان ...که عمری از آنها گذشته، که با توجه به مقتضای سنشان کم توقع و کم مصرفند، که اهل ناله و شکایت و گله نیستند، که به واسطه ی کنم نوجهی ما و تکرار دیدنشان، عمقِ جای پای زمان را روی صورتشان،قامتشان و توانشان حس نمی کنیم همین هایی که ی...
23 دی 1393

یک تاشش

1- مرغِ عشق هایی که همکارِ اداره یِ سابق! به امیررضا هدیه داده بودند بعد از هفت ماه منتظرِ چهارتا مسافرند، بانو رویِ تخم هایِ کوچکش نشسته و هیچ دغدغه ای ندارد به جز گرم نگه داشتنِ پوسته ی نازکِ مهمان هایش، اصلاً نگران تعرض و حمله یِ دشمن هم نیست؛ همه یِ اختیاراتش را با جا! تفویض کرده به مردِ خانه و مادرانگیش را مشق می کند، مردِ خانه گاهی برایش می خواند، دانه می برد و کلاً مواظب است خَم به ابرویِ خانواده نیاید.(برداشت و قضاوت آزاد است!!!!!!!!!!) 2- من کِش می آیم ، کارهایم بیشتر می شوند، من با خودم مراقبه ی صبر می کنم آدم هایِ اطرافم جسورتر می شوند، به هزار برنامه و همت و گفتگوهای تنهایی سکوت می کنم، فریاد آدم ها بلندتر و بلندتر می شود...
6 دی 1393

ملاحظه ... محافظه

این حرف ها تکراری است، این حرف ها خیلی تکراری است، امّا خیلی بیشتر از "خیلی تکراری" بودن ِ این حرف ها شیوع این رفتارها ست که آدم را مجبور می کند مدام حرف تکراری بگوید، بنویسد و بشنود با هم نامهربان شده ایم؛ کم ترین چیزهایِ بی هزینه را هم از هم دریغ می کنیم، اصلا انگار یکی از وظایفی که داریم این است که مــــِهر نگاهمان را که خودِ خودِ خودِ خدا با کلی وسواس و دقت به امید انجامِ کلی  رسالت در پستویِ چشمانِ زیبایِ همه ی ِ ما کار گذاشته است را دفنش کنیم جایی که دستِ خودمان هم کمتر به آن برسد، انگار به عمد از یاد برده ایم که چالِ لپ ها وقتی با لبخند تولید می شوند یکی از معجزه های جاری خداست، یا انرژی نهفته در کلاممان وقتی با &quo...
11 آذر 1393

فصلِ خوب سیب

پاییز افزون بر همه ی اسم هایی که دارد و الحق به قامتش هم می آید، فصلِ خوِبِ عطر سیب و رنگِ سیب هم هست سیب هایی که هنور سردخانه ای نشده اند و سفتی و تُردیشان یک عالمه حس ِ خوب را شوت می کنند زیرِ دندان و رویِ زبان آدم همان سیب هایی که با گازِ اوّلش اگر خیلی مراقب نباشی، کلی قطره هایِ آب این ور و آن ور پرت می کنند منظورم همان سیب های ارومیه و دماوند است که گاهی باید چشم ها را بست و گازگازشان کرد، من باور دارم مُسکنند گاهی، حتّی اصلاً پاییز خریدِ سیب را آسان می کند، حتی اگر خریدار حرفه ای هم نباشی همان سیب هایی که خودِ آقایِ فروشنده با شعار سه تا به نفعِ خودش؛ یکی به نفعِ مشتری جمع می کند هم خوردنی است، این روزها که پاییز است و ع...
27 آبان 1393

اینجوری هم شاید بشود

اگر یک روز بر حسب اتفاق یک خانمی را در داخلِ مترو، اتوبوس، تاکسی یا هر محلِ عمومی دیگر دیدید که مقنعه اش را بر عکس! سرش کرده، به جایِ اینکه فکر کنید شلخته است و صبح آینه یک عکس یک ثانیه ای هم از او نگرفته و با هیچ کس قبلِ بیرون آمدن از خانه خدا حافظی نکرده و معلوم نیست طفلکی حواسش را به کی سپرده و الان اینجاست!!!!؛ یک لحظه فکر کنید که همان طفلکی ممکن است یک مامان باشد که صبح ها از ترسِ بیدار شدنِ دردانه و در جهتِ آسایشش، دقیقاً مثلِ دزدها با کمترین نورِ ممکن که از دستشویی به آینه می رسد کرم ضد آفتاب و ...ش  را می زند و بدووووو با پرستار خدا حافظی می کند و اِن یکاد و آیت الکرسی  می خواند و نگاهش را می چرخاند به همه ی جایِ ...
19 آبان 1393

وقتِ دل

یک وقت هایی هم لازم می شود دلت را از هرجایی که هست، در هر عُمقی از دلتنگی که به سر می برد، با هر ترفند و حیله ای که بلدی و باید بلد باشی!!! بیرون بِکشی و بگذاری رویِ سرت، حلوا حلوایش کنی، به جایِ همه یِ نکوهش های همیشگی و قضاوت هایِ نا عادلانه، نازش را بخری، حرفش را بشنوی، صداقتش را تحسین کنی و به جایِ تمساحی خواندنِ اشک هایش، زلالِ برون ریزش را ارج بگذاری  برگ ریزان که خواست پاییز شوی، رعد بیاوری و برق بزنی، سبز شوی، تازه شوی آنقدر مهربانی کنی که عقده اش باز شود، نگوها را یکی یکی با بغض بگوید، دلتنگی هایش را در کنارِ شنیدن هایت،  با تمامِ وجود شنیدن هایت کم کم ؛ کم کند همان وقت هایی که باید هر دو دستِ دلت را بگیری، به هر چه ...
11 آبان 1393

با تشکر از آقایِ امیر نوری

دیروز حوالی ظهر و بعدِ آن مطابق معمول تلویزیون را می شنیدم و کارهایِ خانه را در غیابِ پسرک و آقایِ خوبی که رفته بودند شیر بخرند، وصله ـ پینه می زدم، تا رسیدنِ آقایِ صابرِ خراسانی که  پیش از این نمی شناختمشان، صدا و شعرشان کاری کرد که درست تا لحظه یِ مهمانِ شبکه یِ سه بودنشان!(راسِ اذانِ ظهر) میخ کوبِ جعبه یِ جادویی شوم که چندی است جادویم نکرده بود، بگذریم که ماهی پسرک بیش از همیشه سوخاری شد و خانه به آن درجه از تمیزی که پیش بینی شده بود نرسید، امـــــا با معجزه ی ِ کلامشان به جایی رسیدم که خیلی خیلی ویارش را کرده بودم و به هیچ راهی میسر نمی شد، کلی برایشان دعا کردم، عمر با عزت و سلامتی روح و جسم خواستم، و البته که کلی هم به حال و روز...
22 مهر 1393

شکیب را می شناسید؟

دقیقاً از آن وقت هایی است که علناً حالم ار خودم، مادرانگیم، خود جدی گرفتن ها و دویدن ها و زیاده خواهی ها و ادعاهایِ پوشالیم !!!!! در منتهای درجه اش  به هم می خورد، از اینکه دغدغه ام غذای مانده نخوردن و حمامِ سروقت رفتن و راه به راه کتاب خواندن و به اندازه، بازی کردنِ پسرک باشد!!! از اینکه مراسم پارکش قضا نشود و به  اندازه ی سوادِ کمم،  بکوشم روح و جسمش به موازات هم به تعالی برسند، حالتِ تهوع گرفته ام از تمامِ پست های وبلاگم، از طرز فکرم از این زندگی که ساخته ام  متنفرم در راه بازگشتِ به خانه ، حوالی بازار بزرگ مجموعه ای از بچه هایِ 1 تا 10 ساله ( که به گمانم تبعه ی کشور پاکستان بودند) آنقدر با روح و روانم بازی کر...
8 مهر 1393

دلِ من و دلِ خانه

دلِ من و خانه با هم و خیلی یک دفعه ای (البته که نه!!) و خود جوش، یک تکانِ اساسی می خواهد؛ از آن تکان ها که همه یِ تابستانی ها را ببرد و زمستانی ها را بیاورد، اصلاً همین که تابستانی ها بروند خانه خود به خود خنک می شود، دمایِ هوا کم می شود و بویِ خاکِ باران خورده از روزنه هایِ باز به سراغ حالم می آیند تا خوب و خوب ترش کنند. دلم از آن  تکان ها می خواهد که پرده هایش به بهانه یِ شستنِ راهِ نگاه بالا می روند و چند ساعتی درون و بیرون  وجود را به هم وصل می کنند، فرصتی می شود که این وری هایِ محرم راست و درست آن ور و آن وری ها را برانداز کنند و همه چیز بعد از این دید و بازدید شفاف و زلال و جاری بنشیند سرِ جایِ اوّلش، یک بهانه ی ِ درست درمان!...
2 مهر 1393