امیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدلامیر رضا همه کس الی مامان و بابا دلدل، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

اِليــــــــــــما

عصرِ پاييزي سه نفره. . .

زنگِ اداره راسش بخورد .... رفتنت كه با ردّ ِ انگشتت ثبت شود ... همان نزديكي اداره،تعداد منتظرانت ، از يكي به دو تا رسيده باشد ...يكي كه از ده سالِ پيش پايِ ثابتِ انتظارت بوده و يكي كه تازگي ها دوتايتان را سه تا كرده و همزمان با آن، زندگي را ترجمه!!!    عصرِ كبودِ پاييز باشد و برگِ درختان بالاخره راضي شده باشند به زمين رسيدن و تمامِ خستگي بهار و تابستانشان را رها كرده باشند رويِ شانه هايِ خاكِ سردِ زمين . . . كلاغ ها آمدنِ مسافرها را خبر بدهند و بچه ها كوله به دوش از مدرسه بدوند به سمتِ خانه ... يخچالت به همّتِ تلاشِ آخر هفته پُر باشد از غذا و باز هوسِ ماكاروني كترينگِ سر كوچه را كرده باشي ...  و ...
9 آذر 1392

Baby on board

Baby on board یعنی : یکی که مِهرش همیشه در فزون است و با این همه مهربانی دائمش، مدام از آدم ها زمزمه هایِ نا امیدی می شنود، امیدوار به نسلِ همین آدمِ بی امید .... از بهترین هایش برایش معجزه ساخته و فرستاده Baby on board یعنی : یکی همین نزدیکی ها که شاید به ماه و سال هم نرسیده باشد و یا شاید سال های اوّلِ زندگی را می گذراند ، از جایی حوالی بهشت به میهمانی زمین آمده است       Baby on board یعنی : دو نفر؛ به واسطه ی یک نفر ، روزهایِ مادرانه و پدرانه را عاشقانه مشق می کنند Baby on board یعنی : تنها چند متر جلوتر ، دو چشمِ تازه از راه رسیده، بسیار مصمم و قدرتمند، از تو و روزگارت عکس هایِ فوری می گیرد و در...
4 آذر 1392

از آدابٍ نامكتوبِ دنيايِ بلاگرها...

اوّل نوشت  : اين تنها يك نظر شخصي است، نظر شخصي اليما نه حتّي خودم...  اصلاً همه ي مزه اش به اين است كه به ازايِ هر اسمي كه به سربرگِ وبلاگِ دوستانت اضافه مي كني، يك برگِ جديد در ذهنت بسازي... اگر پرو فايلش پُر و پيمان نبود و عكسي ضميمه اش نداشت؛  چندتا از پُست هايش را كه به مرور خواندي؛ بروي سراغِ همان برگه و برايِ صاحبش چِشم چِشم دو ابرو بكشي رنگِ پوستش را پيش بيني كرده و اندازه ي چشم ها و نوعِ نگاهش را نقاشي كني از لطيف بودن نوشته هايش به فاصله ي بينِ چشم و ابرويش بِرسي و حتّي جَعد موهايش رشته ي تحصيلش را حدس بزني و مقطعي را كه گذرانده  يا مي گذراند ... خيلي...
4 آذر 1392