مشتركي كه حقّش نيست....
روزهايِ دل دادن و قلوه گرفتن و روبان قرمز و گُلهايِ سرخِ ساقه بلند و عطرهايِ ملايم و عروسكهاي رنگي و شكلاتهاي تلخ و كافي شاپهايِ طولاني و خالي بستنهايِ مرسوم، روزهايِ كتاب هديه دادن و هديه گرفتن و شاعر شدن و آهنگهايِ پُر خاطره را بلند بلند گوشكردن و همراه خوانندهاش لب زدن! روزهاي پيادهرويهايِ بيهدف و بيخستگي،عاشقانههايِ مينيمال ردو بدل كردن و ساعتهايِ درازِ تلفني حرف زدن و خسته نشدن و به تكرار نرسيدن و صدايِ همه را درآوردن هواهايِ دونفره و زمينهايِ گردِ به هم رسيدن روزهايِ داغِ كم كم يكي شدن؛ به هم رسيدن و با ...