دلشوره های حوالی 6 ماهگی امیر
وای اگر امکانی بود برای آنکه کاسه ی سرم را برمی داشتند و می دیدند در سرم چه می گذرد به گمانم شاخ از سر بیننده می جهید و انگشت به دهن می ماند تا روزهای دورتر مرحله ی قبل مادرانگی را که به سلامتی پاس کنی می رسی به مرحله ی بعد مادرانگی فکر می کردی سخت ترین زمان مرحله ی جاری است اما ... فکر می کردی دیگر... حقیقت با فکر تو آنقدر فاصله دارد که در تصورت هم نمی گنجد آن که با موفقیت تمام شد ایمان می آوری تا این جا تنها یک بازی دو نفره با امیر را انجام می داده ای گاهی روزها و بیشتر هم شب ها همان شب های بیخوابی و من بعد است باید مرد میدان شوی این روزها خیلی زود می گذرد هر چه می کوشم فاصله ی ایمنی خود را از ۶ ماهگی امیر بیشتر حفظ کنم زمان تن...