همه کس شدن یک فندق
نه شوخی که نیست هـــــــــــیچ، خیلی هم جدی است بسیار جدی تر از آن که فکر کنی یا تا این لحظه تجربه اش را داشته باشی روزگار طولانی تو بودی و خودت ، درس و کار و یک دنیا اوقات فراغتی که هر جور دوست داشتی به بطالت می گذراندی، خیلی که دختر خوبی شدی و به حرف مادرت دل سپردی ، رضایت دادی تا همسفر مردی از تبار خوبی ها شوی .آو هم آنقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر خوب بود که نه اوقات بطالتت (ببخشید شما همان بخوانید فراغت)را مخدوش کرد و نه کاری به کارت داشت این شده که کارت اندک اندک بزرگ شد بزرگ تر و یک آن شد همه ی زندگیت ، اوقات فراغتت شد کار باطل کردن کار الکی کردن اما کار کردن ها تمام وقت با تمام نیرو.... بعد روزگار ورق خو...